اگرتنهاترین تنها شوم بازهم خدا هست
چه داروی تلخی است :وفاداری به خائن ، صداقت با دروغگو و مهربانی با سنگدل
نوشته شده در تاريخ شنبه 15 بهمن 1390برچسب:, توسط رحیم |

آهو والاغ 

آهو خیلی خوشگل بود .

یک روز یک پری سراغش اومد و بهش گفت: آهو جون!دوست داری شوهرت چه جور موجودی باشه؟ 

 آهو گفت: یه مرد خونسرد و خشن و زحمتکش.  

پری آرزوی آهو رو برآورده کرد و آهو با یک الاغ ازدواج کرد. 

شش ماه بعد آهو و الاغ برای طلاق نزد حاکم رفتند.

  حاکم پرسید : علت طلاق؟ 

 آهو گفت: توافق اخلاقی نداریم, این خیلی خره. 

 حاکم پرسید:دیگه چی؟ 

 آهو گفت: شوخی سرش نمیشه, تا براش عشوه میام جفتک می اندازه.

  حاکم پرسید:دیگه چی؟  

آهو گفت: آبروم پیش همه رفته , همه میگن شوهرم حماله.  

حاکم پرسید:دیگه چی؟ 

 آهو گفت: مشکل مسکن دارم , خونه ام عین طویله است.

 

  حاکم پرسید:دیگه چی؟  

آهو گفت: اعصابم را خورد کرده , هر چی ازش می پرسم مثل خر بهم نگاه می کنه.

 حاکم پرسید:دیگه چی؟  

آهو گفت: تا بهش یه چیز می گم صداش رو بلند می کنه و عرعر می کنه.

 حاکم پرسید:دیگه چی؟ 

 آهو گفت: از من خوشش نمی آد, همه اش میگه لاغر مردنی , تو مثل مانکن ها می مونی. 

 حاکم رو به الاغ کرد و گفت: آیا همسرت راست میگه؟

 الاغ گفت: آره.  

حاکم گفت: چرا این کارها رو می کنی ؟ 

 الاغ گفت: واسه اینکه من خرم. حاکم فکری کرد و گفت: خب خره دیگه چی کارش میشه کرد. 

 نتیجه گیری اخلاقی: در انتخاب همسر دقت کنید.  

نتیجه گیری عاشقانه : مواظب باشید وقتی عاشق موجودی می شوید عشق چشم هایتان را کور نکند

نوشته شده در تاريخ شنبه 15 بهمن 1390برچسب:, توسط رحیم |

صدای شکستن قلبم را نشنیدی چون غرورت بیداد میکرد

اشک هایم را ندیدی چون محو تماشای یاران بودی

ولی امیدوارم آنقدر در آینه مجذوب نشده باشی

که حداقل زشتی دیو خودخواهیت را ببینی

باشد که با دیگران چنین نکنی که با من کردی

نوشته شده در تاريخ شنبه 15 بهمن 1390برچسب:, توسط رحیم |

 

ای کـاش تـنـهــا یـکــــنـفــر...

هــم در ایــن دنـــــیــــا مـــرا یــاری کـنــد ..

ای کـــاش مـــی تـــوانــستـــم ...

بــا کـسـی درد دل کـنـــم تـــا بـگــویـــم کــه ...

مــن دیــگــر خـســتـــه تـــر از آنـــم کـــه زنـــدگــی کـنـــم

تـــا بـــدانـــد غــم شـبــهـــا یــــم را....

تــــا بــفــهــمـــد درد تــــن خــستـــه و بـیــمــــارم را .....

قــانـــون دنــیـــا تــنـــهــایـــی مـــن اســـت

و تـنــهــــایــی مـــن قـــانـــون عــشـــق اســـت....

و عــشـــق ارمــغـــان دلــدادگــیــســت......

و ایـــن ســـرنــــوشـــت ســـادگـیــســـــت

نوشته شده در تاريخ شنبه 15 بهمن 1390برچسب:, توسط رحیم |

  پسرکی بود عا شق دخترکی

روزها گذشت و دخترک نیز عاشق شد

هر دو عاشق دلتنگ بدون هم زندگی برا شون معنی نداشت

گاهی اوقات که با هم میرفتن بیرون اونقدر مست هم میشدن که فراموش میکردن ................فقط با جنبه ها بخونن اونایی که جنبه ندارن نخونن



ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ شنبه 15 بهمن 1390برچسب:, توسط رحیم |

 آسمان وقف نگاهت گل من، ‌مانده ام چشم به راهت گل من، هر كجا هستي و باشي گويم، كه خدا پشت و پناهت گل من...

---------------------------------------------------------------------

----------------------------------------

بخاطر تو قلب پر از کینه ام را پر از لطف و صفا می کنم



ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ شنبه 15 بهمن 1390برچسب:, توسط رحیم |
 که با تمام وجود ملتمسانه از اشکهایم می خواهم که یادت را از ذهن من بشوید... یادت را بشوید تا دیگر به خاطر تو با خود جدال نکنم ...

من تمام فریاد ها را بر سر خود می کشم چرا می دانستم که در این وادی ، عشق و صداقت مدتهاست که پر کشیده اند اما با این همه تمام بدبینی ها و نفرتها را به تاریک خانه دل سپردم


ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ شنبه 15 بهمن 1390برچسب:, توسط رحیم |

بالاخره عشقم برگشت اما افسوس که خیلی دیر اومد

الانه که باید بگم بی وفا حالا چرا ؟

دلم خیلی بیشتر از زمانی که خبری ازش نداشتم گرفته

اومد اما نمی تونم براش کاری کنم

تنها کار اینه که از دوری و غم اینکه نمی تونم دیگه برم وببینمش زار زار گریه کنم

دلم براش خیلی تنگ شده اما...

گریه هاش دلمو آتیش زد ولی چه کنم اون موقع که من زار میزدم کجا بود ؟

چقدر انتظار کشیدم

حالا چه کار کنم خدا جونم خودت کمکم کن

دارم دیوونه میشم

با اینکه بخشیدمش ولی ته دلم ازش متنفرم بهم بد کرد خیلی بد حق من از عشقی که بهش داشتم این نبود

خدایا فقط خودت کمکم کن

نوشته شده در تاريخ شنبه 15 بهمن 1390برچسب:, توسط رحیم |

وقتیآموزگار گفت:عشق چند بخشه؟

دستم را بالا بردم وبا خوشحالی گفتم یک بخش فقط یک بخش

ولی وقتی عاشق شدم فهمیدم که عشق سه بخشه !

عطش دیدنش

معشوق با اون بودن

اندوه بدون اون بودن   ............................        

اندوه بدون اون بودن ..................................

نوشته شده در تاريخ جمعه 14 بهمن 1390برچسب:, توسط رحیم |

اون روزا که بودی با من عهد و پیمونو شکستی
 
منو تنها جا گذاشتی دل به یه غریبه بستی
من برات بازیچه بودم توی این دو روز دنیا
نقشی مثل یه عروسک ولی تنها خیلی تنها
دیگه من دوست ندارم تو برو از روزگارم
تو نخند به گریه ی من، من به تو شوقی ندارم
دیگه من چیزی ندارم که به پیش تو ببازم
هر چی بود سوختم و باختم دیگه من چی رو بسازم
برای این عاشق تنها از تو صد خاطره مونده
گریه هات هم یه دروغه دل من دستتو خونده
دیگه من دوست ندارم تو برو از روزگارم
تو نخند به گریه من، من به تو شوقی ندارم
همونطوری که تو شوقی بهم نداشتی
 

نوشته شده در تاريخ جمعه 14 بهمن 1390برچسب:, توسط رحیم |

سخت ترین دیدار.... دیدار اونی که به جای همه عشقی که بهش دادی یه قلب زخمی برات یادگار بذاره و تو نگاهش کنی و باز مثل روزه اول دلت بلرزه و حس کنی هنوزم دوستش داری .......بخوای همه تنهایی رو که به امید برگشت دوبارش تحمل کردی تو گوشش فریاد کنی اما حتی نتونی ........ به چشماش نگاه کنی که بفهمه با همه بدیهاش هنوزم با همه قلبت دوستش داری اما ببینی چشماش داد می زنه که دلش ماله یکی دیگس .... تمام روزهایی که تنها بودی

نوشته شده در تاريخ جمعه 14 بهمن 1390برچسب:, توسط رحیم |

 

دوست داشتم اشک بودم درون چشمانت متولد میشدم رو گونه هایت زندگی میکردم و زیر پایت میمردم تا بدانی چقدر دوستت دارم !
 
 
حیف که کار تو شده رنجوندن قلب تنهام
 
 
 
شیشه دل رو شکستن احتیاجی به سنگ نداره
 
  شیشه این دل  با نگاهی سرد میشکنه
نوشته شده در تاريخ جمعه 14 بهمن 1390برچسب:, توسط رحیم |

عشق = خیانت   
روزی ...
 
یه  دختر و پسر كه روزی همدیگر را با تمام وجود دوست داشتن،بعد از پایان ملاقاتشون با هم سوار یه ماشین شدند و آروم كنار هم نشستن ...
دختر  میخواست چیزی رو به پسر بگه، ولی روش نمیشد ...
پسر  هم كاغذی رو آماده كرده بود كه چیزی رو كه نمیتو نست به دختر بگه  تو اون نوشته شده بود ...
پسر  وقتی دید داره به مقصد نزدیك میشه، كاغذ رو به دختر داد؛
دختر  هم از این فرصت استفاده كرد و حرفش رو به پسر گفت،كه شاید پس از پایان حرفش پسر از ماشین پیاده بشه و دیگه اون رو نبینه؛
دختر قبل از این كه نامه ی پسر رو بخونه ،به اون گفت:
دیگه از اون خسته شده،دیگه مثل گذشته عشقش رو نسبت به اون از دست داده، و الان پسر پیدا شده كه بهتر از اونه...
پسر در حالی كه بغض تو گلوش بود و اشك توی چشماش جمع شده بود،با ناراحتی از ماشین پیاده شد...................تو همین حال ماشینی به پسر زد، و پسر درجا مُرد.
دختر كه با تمام وجود در حال گریه بود، یاد كاغذی افتاد كه پسر بهش داده بود، وقتی كاغذ رو باز كرد؛ پسر نوشته بود:
اگه یه روز تركم كنی،میمیرم...
 و این بود پایان عشق پسر عاشق...
 
                                                                                             
یه نصیحت به دخترا و پسرا  همدیگرو هیچ وقت نرنجونین انتقام عشق بد انتقامیه ...

نوشته شده در تاريخ جمعه 14 بهمن 1390برچسب:, توسط رحیم |

 

 

 

 تو را به اوج بودنــــت برسانند

 

*که هیچ وقت باورم نداشتی*

 

 

مرا ببخش که ســــاده بودنم دلت را زد

مرا ببخش اگر عشــــق ورزیدنم چشمانت را بست

می روم تا آنان که توانا ترند...
نوشته شده در تاريخ جمعه 14 بهمن 1390برچسب:, توسط رحیم |

تو همونی که صدام کرد

به اندازه‌ی تو کسی نیست.. که بتونه غممو کم کنه
بدونه یه وقتایی لازمه.. که تنهام بذاره و ترکم کنه

کسی نیست مثل تو با صداش.. بخوابم و رو ابرا بیدار شم
همیشه بلد باشه چیزی بگه که.. تو اوج
دلتنگی خوشحال شم

تو همونی که صدام کرد.. اسممو به یادم آورد
منو آغوشش گرفت و.. صد دفعه با من زمین خورد

 

به اندازه ی تو کسی نیست.. که دستام به دستاش عادت کنن
یه جوری کنارم نشستی همه.. به آرامش من حسادت کنن

کسی نیست مثل تو با صداش.. بخوابم و رو ابرا بیدار شم
همیشه بلد باشه چیزی بگه که.. تو اوج دلتنگی خوشحال شم

تو همونی که صدام کرد.. اسممو به یادم آورد
منو آغوشش گرفت و.. صد دفعه با من زمین خورد

نوشته شده در تاريخ جمعه 14 بهمن 1390برچسب:, توسط رحیم |

من از تو

من از تو راه برگشتی ندارم.. تو از من نبض دنیامو گرفتی
تمام جاده ها رو دوره کردم.. تو قبلا رد پاهامو گرفتی

من از تو راه برگشتی ندارم.. به سمت تو سرازیرم همیشه
تو می‌دونی اگه از من جدا شی.. منم که سمت تو میرم همیشه

 

مسیر جاده بازه روبم اما.. برای دل بریدن از تو دیره
کسی که رفتنو
باور نداره.. اگه مرد سفر باشه نمیره

من از تو راه برگشتی ندارم.. به سمت تو سرازیرم همیشه
تو می‌دونی اگه از من جداشی.. منم که سمت تو میرم همیشه

خودم گفتم یه راه رفتنی هست.. خودم گفتم ولی باور نکردم
دارم می‌رم که تو فکرم بمونی.. دارم میرم
دعا کن برنگردم

نوشته شده در تاريخ جمعه 14 بهمن 1390برچسب:, توسط رحیم |

تو لحن خنده هات احساس غم نبود
من عاشقت شدم دست خودم نبود

این خونه روشنه اما چراغی نیست
دنیام عوض شده این اتفاقی نیست

احساس من به تو مابین حرفام نیست
هرچی بهت میگم اونی که میخوام نیست

ما مثل هم هستیم من عاشق و دیوونم
منم شبیه تو پایبند این خونم

این خونه روشنه اما چراغی نیست
من عاشقت شدم این اتفاقی نیست

احساس من به تو مابین حرفام نیست
هرچی بهت میگم اونی که میخوام نیست

نوشته شده در تاريخ جمعه 14 بهمن 1390برچسب:, توسط رحیم |

همیشه کم میارمت

همین که می‌نویسم و به واژه می‌کشم تو رو
دوباره بار غم می‌شینه روی شونه‌های من

همین که می‌شکفی مثِ یه گل میون دفترم
دوباره گرمی لبات دوباره گونه‌های من

 

همین که میری از دلم، قرار آخرم میشی
دوباره زخم میخورم، دوباره
باورم میشی

همیشه کم میارمت همیشه کم میارمت نمیشه که نبارمت

گریه فقط کار منه تو اشکاتو حروم نکن
به واژه‌ای نمی‌رسی اینجوری پرس و جو نکن

فاصله‌ها مال منن تو فاصله نگیر ازم
بمون که باورت بشه گریه نمیشه سیر ازم

همیشه کم میارمت همیشه کم میارمت نمیشه که نبارمت

نوشته شده در تاريخ جمعه 14 بهمن 1390برچسب:, توسط رحیم |

یه نفس دور از تو بودن واسه من ماهی و سالی
با یه عکس و چند تا
نامه پر نمی‌شه جای خالی

میون بود و نبودت جای خالیتُ حساب کن
وقت اومدن تموم ثانیه‌ها رو جواب کن

 

یه عالم فرقه میون از جدایی دق آوردن
تا با دستای قشنگت تو خود
عاشقی مردن

چشممُ به گریه بنداز فکر نکن تو عشق فقیرم
ضرب تو ضربه‌ی ساعت زنده می‌شم و می‌میرم

قلبمُ به غصه بشکن نگاه کن به تیکه پارم
من به غیر از خواستن تو، رو لبم حرفی ندارم

نوشته شده در تاريخ جمعه 14 بهمن 1390برچسب:, توسط رحیم |

یا تو زیباتر شدی یا چشام بارونیه .. این قفس بازه ولی قلب من زندونیه
من پشیمون می‌کنم جاده رو از رفتنت .. تو نباشی می‌پره عطرتم از پیرهنت

میخوام آروم شم تو نمیذاری .. هر دو بی رحمن عشق و بیزاری
همه دنیامو زیر و رو کردم .. تو رو شاید دیر
آرزو کردم

 

قدمای آخرو آهسته‌تر بردار .. واسه من کابوسه فکر آخرین دیدار
بغض این آهنگ مارو تا کجاها برد .. شایدم تقدیرمو امشب به رحم آورد

به تلافی اون همه تلخی گله‌هاتم طعم عسل شد
غم معصومانه‌ی چشمات به تبسم تازه بدل شد
می‌شه با من هزار و یک سال به بهانه قصه بمونی
همه مرثیه‌های
سکوتم به بهار تو باغ غزل شد

نفس کشیدن دل سپردن مثل دریا ماه من
از تو خوندن با تو موندن مقصد من راه من
همینه رویام آرزوهام سرگذشت آه من
نرفته برگرد که با تو شاید
خدا گذشت از گناه من

تو مثل بارون غمو آسون می‌بری از یاد من
با تو خوبن بی‌غروبن
خاطرات شاد من
زار و
خسته دل‌شکسته بی‌نوا فرهاد من
مرغ آمین کی به شیرین می‌رسه فریاد من

نوشته شده در تاريخ جمعه 14 بهمن 1390برچسب:, توسط رحیم |

روزهای بی تو

 

امروز هم گذشت یه روز دیگه از روزهای

بی تو بودن

هنوز از این روزهای وحشتناک باقی مونده …

تنهای تنها میون این همه آدم سخته.

 

دلم میگیره وقتی بهش فکر میکنم

وقتی نگاه می کنم وتا فرسنگها کسی را پشت و پناهم نمی بینم

خسته شدم از این همه لبخند زورکی از این همه بهونه الکی

ای کاش یه ذره فقط یه ذره شهامت داشتم اونوقت واسه پنهون کردن بغض تو گلوم

سرفه نمی کردم ونمی گفتم مثل اینکه سرما خوردم

اونوقت دیگه بهونه اشکام رفتن پشه تو چشمم نبود

خسته ام از جواب دادن های دروغکی از اینکه به دروغ بخندمو اعلام رضایت بکنم تا کسی نفهمه روزگارم عالیه برای سوختن برای نابودی

من به اینا کار ندارم دلم واسه تو تنگ شده

صفحه قبل 1 ... 33 34 35 36 37 ... 45 صفحه بعد

.: Weblog Themes By LoxBlog :.

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.