اگرتنهاترین تنها شوم بازهم خدا هست
چه داروی تلخی است :وفاداری به خائن ، صداقت با دروغگو و مهربانی با سنگدل
نوشته شده در تاريخ جمعه 17 آذر 1391برچسب:, توسط رحیم |

بازهم وقتی تو در قالب چشمانم جای می گیری دستهایم مانند دلم می لرزد ولی دیگر نمی خواهم به داشتن تو عادت بکنم.نمی خواهم دیگر ندیدنت تنها بهانه برای گریه هایم باشد.من هنوز همانم.همان که تورا عاشقانه دوست می داشتم.هنوز هم دوستت دارم!ولی دیگر نمی خواهم تصویر تو شبانه روز در ذهنم حاکم باشد.تو نیز هنوز همانی که با حضورش لحظه هایم رنگ دیگری می یابد. تو نیز هنوز همانی که میگذری و می روی و نمی مانی.من دیگر نمی خواهم گذشتن تو برایم دردآور باشد.می خواهم رفتن تو برای من یک رفتن ساده باشد نه رفتنی که حتی یادآوریش مرا آزرده میکند.آری حالا بعد از گذشت چندی دیگر باید باور کنم که داشتن تو محال محال محال است  

  تو رفتی درست در زمانی که صادقانه دوستت داشتم و با تمام وجود محتاج تو بودم.تو رفتی درست در همان زمانی که قلبم به دست بی رحم تو شکست و دل سرگشته ی من به خاک پای تو افتاد.وقتی تو رفتی اشکهایم چه معصومانه نوازشگر گونه هایم شدند.وقتی تو رفتی قلبم چقدر بی صدا شکست و فریادم چه مظلومانه در گلو خفه شد.تویی که هنوز در میان موج های زشت پلید برایم تصویری از پاکی و مهربانی هستی و من مدتهاست دل را در گرو عشق تو نهاده ام و آنقدر عشق شیرین خود را ابراز نکرده ام که تو سرشار از غرور شده ای. پس من هم به احترام غرورم قدری از این ابراز علاقه ام می کاهم تا تو بدانی من ساده نیستم.اشکهایی که دیشب در تاریکی و سکوت برایت ریختم گواه عاشق بودنم هستند.ووقتی باران بهاری سنگفرش خیابانهای محله مان را نوازش میکرد تو رفتی و دیگر هیچگاه بعد از آن عاشقانه قدم به کوچه مان نگذاشتی.کوچه هنوز منتظر توست.هنوزهم در خانه را به امید بازگشت تو باز گذاشته ام و به انتظار تو نشسته ام.....



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.